در عمل
اما آن شب مردها نشستند تمام مدت فیفا بازی کردند و زن ها غذا پختند، میز را
چیدند، میز را جمع کردند، ظرف ها را شستند، چای دم کردند و ریختند، هندوانه قاچ
کردند و ظرفش را هم گذاشتند جلوی مردها. وقتی هم که یکی
از مردها خیلی برای جمع کردن میز اصرار کرد زن ها قسمش دادند که عمرا بگذارند او میز را جمع کند.
در تمام این مدت زن ها به طور موازی حواسشان به بچه ها هم بود، باهاشان بازی کردند، شیرشان را دادند، غذایشان را درست کردند، غذایشان را دادند و خواباندندشان. بی انصاف نباشم، مردها هم در زمان های بین دو بازی گاهی با بچه ها بازی کردند. مثلا یکی از پدرها آمد با بچه اش بازی کرد و بغلش کرد و وقتی بو از بچه بلند شد کفت اَه اَه» و بچه را داد بغل مادر
و مادر بدو بدو رفت پوشک بچه را عوض کند و پدر رفت سراغ ادامه فیفا.
بعد نشستیم راجع
به زندگی های بی تبعیضمان حرف های خوشحال کننده زدیم و این قربان دختر کوچولویش
رفت و آن قربان پسر کوچولویش و گقتند ببین چقدر رفتار دخترها و پسرها از بچگی با
هم فرق دارد و معلوم است که این پسر است و آن دختر و من داشتم به همه نمایش های
اینچنینی فکر می کردم که ما از ابتدا برای
بچه هایمان بازی می کنیم و حتی متوجه اش هم نمی شویم و می گذاریم به حساب تفاوت
ذاتی دخترها و پسرها و لابد بعدتر زن ها و مردها.
درباره این سایت